«سودای عشق» نوشته ایرج سعادتمند (۱۳۴۴)، مروری بر زندگی سراسر مبارزه و خاطرات جاودانه سردار شهید سید محمود سبیلیان (۱۳۶۲-۱۳۳۸) است.
در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم:
این نوشته، به فرازهایی از زندگی مردی از تبار خورشید، مسافری از قبیلهی عشق و یکی از جمع افلاکیان خاک که چند صباحی را در کنار ما زیست، اختصاص یافته است.
مردی در پاییز ۱۳۳۸ در شهرستان کاشمر متولد شد و ۲۴ سال بعد، در رزم گاه خیبر به ملکوت اعلی پَر کشید؛ اما به واقع، متعلق به زمان و مکان خاصی، نبوده است.
کسی که طی چند سال نبرد عشق و عقل، عاشقانه حصار تنگ تن را شکافت و با تأسّی به سیرهی ائمهی اطهار (ع) به الگویی عملی برای نسلهای امروز و فردا و فرداهایی که در راه خواهند رسید، بدل شد.
قصد دارم در این مقال، از یکی از نمونههای دست یافتنی و سرمشقهای عملی جوانان به نام: «سیّد محمود سبیلیان» بگویم؛ کسی از جنس همانهایی که ما نشناختیم، یا نخواستیم بشناسیم!
کسی که اگر چه فقط بیست و چهار بهار در این سرای پُر ملال زیست، ولی در همین اندک، نه فقط خود جاودانه شد، بلکه دست افراد بسیاری را گرفت و برای همیشه، جاوید تاریخ ساخت و با این که خود، نوجوانی بیش نبود، اما کوله بار تجربهاش از بسیاری از پیران سرد و گرم چشیده، پُرتر بود؛ مردی که صلابت و جدیت در چهرهاش موج میزد و عطوفت و مهربانی در رفتارش نمایان بود.
از محمود مینویسم؛ از کسی که نه تنها مردم دیارمان، خیزش، انقلاب و تأمین امنیت خود را در سالهای پر تلاطم پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدیون تلاشهای شبانه روزی اویند، بلکه حتی مجاهدان افغان نیز از فیض تدابیر خردمندانهی او در پیروزی خویش بر ابرقدرت شرق، بیبهره نبودهاند.