سعید علامیان (۱۳۳۴) پژوهشگر است.
«برای تاریخ میگویم» مجموعه خاطرات محسن رفیقدوست، از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سالهای (۱۳۶۸ - ۱۳۵۷) است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«انقلابیون قدیمی به او تدارکاتچی انقلاب لقب دادهاند، اما خودش میگوید: «من در این انقلاب سمتی انتخاب کردم که هیچکس نمیتواند مرا از این سمت عزل بکند؛ من عملۀ انقلابم.»
در یکی از جلسات، قبل از شروع مصاحبه، صحبتی پیش آمد و از او شنیدم که میگفت: «در سال ۱۳۲۹، دهساله بودم که در منزل مرحوم آیتالله کاشانی چای میدادم. در همان سن و سال، رفتوآمدهای مرحوم نواب صفوی و اطرافیانش را زیر نظر داشتم و دقیقاً یادم است که با مرحوم کاشانی در مورد ترور رزمآرا و نخستوزیری مصدق صحبت میکردند.»
حاج محسن رفیقدوست در خانوادهای مذهبی ـ سنتی در جنوب شهر تهران به دنیا آمد. دهساله بود که با فداییان اسلام آشنا و در یازده سالگی همراه با جمعی از فداییان اسلام در مسجد لرزاده دستگیر شد. وقتی افسر کلانتری او را در جمع تجمعکنندگان ضد شاه میبیند و با تعجب علت دستگیریاش را جویا میشود، مأمور دستگیرکننده میگوید: «این پسر خیلی شلوغ میکرد!»