«شبهای قدر کربلای ۵» نوشته نصرتالله محمودزاده (۱۳۳۵)، از رزمندگان دفاع مقدس است. این کتاب در نخستین دورهی انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس، جایزه بهترین گزارش جنگی را به دست آورد.
محوریت این کتاب گزارش تلاشهای شجاعتآمیز رانندگان بولدوزر و لودر در شرایط پرخطر جنگی برای سنگرسازی است. کسانی که به سنگرسازان بیسنگر معروف هستند.
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
«سیاوش همچنان چیزی را نشان میداد، ولی صدایش شنیده نمیشد. حاجی کنجکاو شد و بهسمتی که اشاره میکرد، رفت، ولی چیزی جز خاک ندید. از جا بلند شد و به سیاوش نگاه کرد. سیاوش خود را از روی صندلی جلو کشاند و دوباره چیزی را میان خاکها نشان داد. چشم حاجی به قرآن جیبی کوچکی افتاد. روی زمین نشست، آن را با صلوات برداشت و بوسهای بر آن زد. خیال سیاوش راحت شد، بلدوزر را به حرکت درآورد و خاکها را روی هم جمع کرد.
تانکهای عراقی، خود را روی خاکریز کشانده بودند و با دقتی بیشتر بهسمت بلدوزر شلیک میکردند. گلولههای تانک در چند متری آن به زمین مینشستند و گلولههای آرپیجی بسیجیها کاری از پیش نمیبردند. یکی از آنها که تقریباً شانزدهساله بود، از جا بلند شد و بر روی نفربر پرید. در میان آتش، خیلی خوب آن را هدایت میکرد. نفربر، بلدوزر سیاوش را دور زد و بهسوی تانکها رفت. در فاصلهی صد متری خاکریز، طول خاکریز را رفت و آمد. چنان با سرعت میرفت و میآمد که گردوخاک زیادی در فاصلهی بین تانکها و بلدوزر سیاوش به هوا بلند میکرد؛ به همین خاطر، دید عراقیها روی بلدوزر کم شد. سیاوش با دیدن گردوخاک، لبخندی زد و به کارش ادامه داد.
عراقیها دست از بلدوزر کشیدند و نفربر را زیر آتش گرفتند؛ ولی گردوخاک آنقدر زیاد شده بود که هیچ چیز از فاصلهی نزدیک هم به چشم نمیخورد.»