«نگین تخریب» مروری بر دستنوشتهها، خاطرات و حماسههای سردار شهید علیرضا عاصمی (۱۳۶۵-۱۳۴۱)، فرمانده تخریب قرارگاه خاتم الانبیا (ص) نوشته مجید جعفرآبادی است.
در ابتدای فصل اول این کتاب میخوانیم:
علیرضا در آستانه پاییز سال ۱۳۴۱ (بیستوهشتم شهریور مصادف با روز اول ماه رجب) درشهر کوچک کاشمر، که به آرامگاه شهیدآزاده، سید حسن مدرس معروف است، به دنیا آمد. پسربزرگ خانواده بود و در دامان پدر و مادری مومن، نهال زندگیاش بالنده شد. پدرش معلم بود و به درس و اخلاق فرزندانش بسیار دقت داشت. در یکسال، چهاربار مدرسه علی را عوض کرد تا او را در مدرسهای که از هرجهت مناسب بود، ثبتنام کند. دوستان دوران مدرسه علیرضا پس از سالها، هنوز او را با تحرک، پر جنب و جوش و با لبخندی نمکین بر لب یاد میکنند. دانشآموزی که بیش از سن خود میفهمید و فعالیت داشت. رمضانزاده از دوستان دوران نوجوانی علی نقل میکرد که در سالهای ۵۲-۵۱ تفریح ما، بازیهای کوچهای بود. علی همسن و همبازی ما بود که وقت استراحت هرچه درباره احکام یا تاریخ اسلام از پدرش یاد گرفته بود، برای ما میگفت. روزی داستان جنگ خندق را تعریف کرد. در محله ما مدرسه دخترانهای بود که بعضی از افراد آن، حجاب خوبی نداشتند. یکروز علی درباره آنها مشورت گرفت که چه کنیم. هرکس نظری داد تا اینکه خودش حرف آخر را زد. علیرضا گفت: عباس (برادر شهید او) چون به سن بلوغ نرسیده، بهترین فرد برای صحبت کردن با آنهاست. من شیوه صحبت را هم به او خواهم گفت.
علی به مرور با بهرهگیری از جلسات مذهبی که در منزلشان برگزار میشد، با معارف دینی و تا حدی اوضاع سیاسی و اجتماعی آشنا شد. در سالهای پیش از انقلاب، علاوه بر جلسات هفتگی پرسش و پاسخ درباره مسائل اعتقادی، جلسهای محرمانه، با افراد محدود در منزل پدریاش برگزار میشد.