«همگنان انگشتری (خداوند انگشتری ۱)»، بخش نخست از مجموعه خداوند انگشتری (ارباب حلقهها) است.کتابی خیالی نوشته جی. آر. آر.تالکین که در نیمه قرن بیستم نوشته شده، و درباره دورانی است که تا حد زیادی شباهت به قرون وسطی در اروپا دارد. این اثر درواقع یک رمان حماسی است. ترکیب ماهرانه جریانات عادی و روزمره با حوادث و مسائل خارقالعاده و شگفتانگیز یکی از خصوصیات حماسه سرایان بینظیری چون تالکین است. همچنانکه از ویژگیهای حماسه است، قهرمان داستان به اماکن افسانهای پا میگذارد.... طبق سنت حماسه قهرمان به یک دنیای زیرزمینی قدم میگذارد، قالباً تصویری از آینده جلوی او گذاشته میشود، و زمانی را به اسارت بسر میبرد. سبک حماسه به نوبه خود زاینده شکل ادبی دیگری است که در آن هدف مشخصی برای قهرمان در نظر گرفته شده و قهرمان برای رسیدن به آن شماری مخاطره و آزمایش را پشت سر میگذارد و در فرآیند این گذر نه تنها شجاعت و زبردستی که قلب و روح خود را به آزمون میگذارد. همچنین از آنجایی که معمولاً این کاوش و مأموریت تنها دارای یک جنبه فردی نیست، قهرمان داستان نه تنها از دیگران که اغلب از جانوران و حتی از موجودات ماورالطبیعی نیز کمک دریافت مینماید. بی شک کسانی که فیلم ارباب حلقه ها را دیده اند خواندن این رمان نیز برایشان بسیار جذابترخواهد بود زیرا کتاب دنیای دیگری است:
هنگامی که سرکار بگینز ارباب بگانداعلام نمود که بزودی صد و یازدهمین سال زادروز خود را با شکوه بیاندازهای جشن خواهد گرفت، در شهر هابیتون سر و صدا و هیجان زیادی بر پا شد.
بیلبو مرد بسیار ثروتمند و منحصر به فردی بود که از زمان ناپدید شدن چشمگیرش و سپس بازگشت غیرمنتظره خود، در شصت سال گذشته، موجب حیرت تمام مردمشایر شده بود. مال و ثروتی که او از این سفر با خود آورده بود برای مردم یک افسانه محلی گشته، و عقیده عمومی برغم آنچه قدیمیها میگفتند، این بود که زیر تپه بگاندتونلهایی است که در آن گنجها و خزائن بسیاری پنهان شده است. از همه اینها گذشته، مسئله شگفتانگیز دیگری که به شهرت او افزوده بود، نشاط و بنیه قوی او بود.