شروع هر حکایتی،دردها و رازهای پنهان زیادی در دلش دارد.
انسان باید گاهی باید بیخیال گذشته اش شود تا ادامه دهد. چرا که شاید هر گذشتهای غم های بزرگی را در دلش پنهان کرده باشد.
چه میشود اگر رازها روزی برملا شوند و خرمن آتش به تمام حال و آینده مان بزند؟
باید فکر کرد که توان پشت سر گذاشتنش وجود دارد؟ یا نه! توان خارزار بودن،در وجودت نقش بسته است؟!
چون مطمئن باش!
نغمهی خارزار بودن آسان نیست!