مي آيي آرام و بي سر و صدا
مي آيي قدم به قدم
در خيالم
آنقدر آرام كه نمي فهمم چطور دچارت مي شوم
و قول هايم را فراموش مي كنم
به خودم مي آيم و ميبينم قهوه ام سر رفته !
تو هنوزم حواسم را پرت مي كني
اين بار با نبودنت
و من هر بار كه دنبال حواسم مي گردم به ياد مي آورم دوست داشتن كسي كه براي من نبود
و زمان چه بعد ظالمانه ايست
كاش زود تر مي ديدمت
يا دير تر
خيلي دير تر