زندگی می کنم در خیال و خیال می کنم زندگی را... و مشکوکم به مرز میان واقعیت و خیال؛ که مبادا زندگی خیالی بیش نباشد؛ کابوسی آمیخته با رویا.
نکند آن چه خواب می بینم واقعیتی باشد که شاید باشد
واقعیت این است که هر خیالی پایانی دارد. هر خوابی بیداری و هر بیداری خوابی. مگر نه آن که زیستن خیالی باشد به مرگ می انجامد؟ و مرگ شاید سرآغاز خیالی دیگر باشد...
و خیال و واقعیت در هم آمیخته است و چه زیباست اگر زندگی خیال باشد.